دیووونه خونه ی دیووونه ها
سلام بروبچ باحال..چطول مطولین؟؟؟دم همتون گرررممم،نظر مظر،انتقاد پنتقاد،خلاصه هر چیز میزی دارین خریداریم..هاها.(البت بجز شماره هاااا)
|
صبح خوابیده بودم(صبح که چه عرض کنم،نزدیکای ظهر)
یهو یه چیزی حس کردم
از خواب پریدم بالا دیدم لباشو گذاشته رو لبام و داره منو میبوسه
غافلگیر شدم حسابی!!!
یهو بهش گفتم دیوونه داری چیکار میکنی؟؟؟
بهم اجازه نداد بلند شم و بازم حرف بزنم و حرفمو قطع کرد
و بکارش ادامه داد....
اون لحظه هیچکی اونجا نبود!!!
آبجیش داشت با کامپیوتر کار میکرد تو اتاق اونوری
بقیه شونم رفته بودن بیرون
عجب آدم فرصت طلبیه هااااااااااااااااا سیلام سیلام سیلام خوفیییینننن؟؟؟ واااااااااااااای مردم از دلتنگی به جون شما همتون بیاین تو بغلم وایسین وایسین جا نمیشه یکی یکی بیاین این چندروز نت خراب شده بود همش ارور میداد خلاصه که منم به فکر شماهااااااااااا عرضم به حضورتون که..... جواب دانشگاه ازادم اومد و من قبول
. . . . . نشدم(هاهاهاااااااااااااا) واس رشته پرستاری ازمون داده بودم شاید بگید که این دختره چه خنگه که ازاد نیاورده اما من تنها اینجور نشدم،همه دوستامم که ازمون دادن قبول نشدن یکی از دوسای سال بالایی بهم گفت که اکثرا سال بالایی ها میارن خیلی دوس داشتم امسال برم دانشگاه حیف نشد انشالا واس سال دیگه در ناامیدی بسی امید است مگه نه؟؟؟ 50تا دیگه رتبم بهتر شده بود قبول شده بودم اما حیف....،پس نتیجه میگیریم که اگه بخونم واس سال دیگه حتما قبول خواهم شد انشالاااااااااااااا حالا یه کف مرتببببببببببب بزنین
راستی اینم چندتا عکس از سعدی نه خود سعدیاااا(آرامگاهشه) اینارو خودم گرفتم دیگه اگه کیفیتش بد شده ببشخید این مرده رو ببینید تو رو خدا همچین نیگا میکنههههه:-)) اینم حوض ماهیشههههه امروز یازدهم شهریوره آره میسییییی وای دیروز و دیشب جای شماخالی خیلی خوش گذش دیش دیری داشتیم چـــــــــــــــــــــــی؟؟؟ بازم میپرسید دیش دیری چیه؟؟؟ خوب عروسیه دیگه،عروسی آجیم که میگفتم کلی ترکوندیم بس که رقصیدم دیگه پاهام درد میکرد و سرمم گیج میرفت اما همیجور ادامه میدادم بیخیال که نمیشدم ازون دیووووونه بازیام در میاوردم دیگه تا عصر خواب بودم اونم به زور بیدار شدم خلاصه که واسه آجی بزرگمون حسابی سنگ تموم گذاشتیم «جون مادرت برقص میدونم خیلی گلی همینو بس» جــــــــــــــــــــــــــــــــــون مــــــــــــــــــــــادرت بـــــــــــــــــــــــــــــرقص
الف. انتخاب همسر از بین آدمهای برجسته
الف. آغاز آزاد روابط
ب. پایان روابط آزاد
ب. یکی کمه، دو تا غمه، سه تا که شد خاطرجَمعه!
ب. کتک زدن ممنوع
ب. دم درآوردن ممنوع!
ب. زیرآبی رفتن ممنوع
ب. اخلاق سگی ممنوع
ب. پیرتان در می آید!
ب. محل وقوع عشق های خیابانی
ب. دو فرزند کافی است!
ب. دور همدیگر بگردید!
ب. زندگی شما به بن بست رسیده است... بلندترین پل جهان در چین ! پلی 41 کیلومتری برای 20 دقیقه زودتر رسیدن
به گزارش خبرگزاری مهر، پل 42.5 کیلومتری "کوئینگ دائو هایوان" که به راحتی می تواند از کانال انگلستان عبور کرده و تقریبا 4 کیلومتر طولانی تر از بلندترین پل سابق در جهان است بر روی آبهای نیلی رنگ خلیج "جیاژو" گسترده شده است. آن نشان دهنده پیشرفتهای مهندسان چینی طی سالهای اخیر است. این پل در اواسط سال جدید، روزانه بیش از 30 هزار خودرو از روی آن عبور کرده و از مدت زمان سفر میان دو شهر "کینگ دائو" و "هوانگدائو" در حدود 20 تا 30 دقیقه خواهد کاست. از دو سر انتهایی پل ساخته و در مرکز آن را به یکدیگر متصل کردند. 450 هزار تن در ساخت طولانی ترین پل جهان مورد استفاده قرار گرفته است، مقدار فولادی که برای ساخته شدن 65 برج ایفل کافی خواهد بود و بتن به کار گرفته شده در ساخت آن 2.3 میلیون متر مکعب بوده است که این مقدار بتن نیز برای پر کردن سه هزار و 800 استخر المپیک کافی خواهد بود. می تواند زلزله ای با شدت هشت درجه، طوفانها و یا برخورد یک کشتی 300 هزار تنی را تحمل کند. سرمایه برای کاهش دادن 20 دقیقه از زمان مسافرت در میان دو شهر را هدر دادن سرمایه می دانند. کشور چین در حال حاضر مالک 10 نمونه از بلندترین پلهای جهان است. ****************************** ***************************** **************************** **************************** *************** ************ ******** ***** اینام حوصله دارناااااااا اما خوشمله دیشب خواب دیدم بیماری "ام اس" گرفته بودم وااااااااااااااای من بیشتر خوابام واقعی میشن!!! اگه اینم حقیقت پیدا کنه دیووووونه چیکار کنه؟! خلاصه که خیلی دپرس شدم اینو حتما بخونیددددددددددددددددددد
یه روز یه خانوم حاجی بازاری خونه ش رو مرتب کرده بود و دیگه می خواست بره حمام
که ترگل ورگل بشه برای حاج آقاش. تازه لباس هاش رو در آورده بود و می خواست آب
بریزه رو سرش که شنید زنگ در خونه رو می زنند. تند و سریع لباسش رو می پوشه و
میره دم در و می بینه که حاجی براش توسط یکی از شاگردهاش میوه فرستاده بوده.
دوباره میره تو حمام و روز از نو روزی از نو که می بینه باز زنگ در رو زدند. باز لباس
می پوشه میره دم در و می بینه اینبار پستچی اومده و نامه آورده. بار سوم که می ره تو
حمام، دستش رو که روی دوش می ذاره ، باز صدای زنگ در رو می شنوه. از پنجره ی
حمام نگاه می کنه و می بینه حسن آقا کوره ست.
بنابراین با خیال راحت همون جور لخت میره پشت در و در رو برای حسن آقا باز می
کنه.حاج خانوم هم خیالش راحت بوده که حسن آقا کوره، در رو باز می کنه که بیاد تو چون
از راه دور اومده بوده و از آشناهای قدیمی حاج آقا و حاج خانوم بوده. درضمن حاج خانوم
می بینه که حسن آقا با یه بسته شیرینی اومده بنده خدا. تعارفش میکنه و راه میافته جلو و از
پله ها میره بالا و حسن آقا هم به دنبالش. همون طور لخت و عریون میشینه رو کاناپه و
حسن آقا هم روبروش. میگه: خب خوش اومدی حسن آقا. صفا آوردی! این طرفا؟
حسن آقا سرخ و سفید میشه و جواب میده: والله حاج خانوم عرض کنم خدمتتون که چشمام
رو تازه عمل کردم و اینم شیرینیشه که آوردم خدمتتون!!!! |
|
دیووووونه خونه :-) |